31- پدر پولدار می گفت. از دیگران کمک بخواهید وقتی مردم ببیند که شما برای کمک به خود مصمم هستید آنها نیز برای کمک به شما بسیار مستعد می شوند که ممکن است شما را شگفت زده کنند.
32- پدر پولدار می گفت. مرتبا به خود نشان کنید که شایسته ثروت هستید
33- پدر پولدار می گفت گاه و بی گاه برای خود پول خرج کنید بخشی از فرایند رسیدن به استقلال مالی فهمیدن این نکته است که شما استطاعت هدر دادن پول را برای خود دارید بعلاوه وقتی شما از پول که دارید لذت می برید انگیزه ای برای پولسازی بیشتر می کنید.
34- پدر پولدار می گفت. به سه دلیل زیر همیشه مقداری پول همراه خود داشته باشید
1) احساس ثروت بیشتری می کنید
2) به پول داشتن عادت می کنید.
3) اعتماد به نفس بیشتر پیدا می کنید. همچنین به این ترتیب ترس خرج کردن پول را از دست می دهیم که این برای ثروتمند شدن حائز اهمیت است. اگر وقتی پول جیب شماست به خود اطمینان ندارید و می ترسید که خرج کنید چطور می توانید انتظار ثروتمند شدن را داشته باشید.
35- پدر پولدار می گفت. زیستن در زمان حال را تمرین کنید زیستن در حال به این معناست که ما از هر کدام که انجام می دهیم بخاطر آن لذت ببریم و نه این که صرفا به دنبال هدف نهایی آن باشیم هرگاه در حال زندگی کنیم ترس را از ذهن می رانیم اساسا ترس مقوله ای است مربوط به حوادثی که ممکن است در آینده اتفاق بیفتد این ترس می تواند آنچنان فلج کننده باشد که انجام هر عمل سازنده ای را برای فرد ناممکن بسازد.
36- پدر پولدار می گفت. آیا تا به حال وقت کرده اید که وقتی به صبرانه منتظر تاکسی هستید انگار همه تاکسی ها غیب می شوند و به بلاخره پس از انتظاری که بسیار طولانی به نظر رسیده است از رفتن منصرف شده اید و یا تصمیم گرفته اید پیاده بروید و درست همان موقع یک تاکسی پیش پای شما ایستاده است. هر وقت به انتظار نام. افراد. شغل خوب. همسر ایده آل. حوادق فوق العاده و یا هر چیز دیگری می نشینیم رسیدن آنها مدتها به طول می انجامد و گاه اصلا نمی رسند. در اینجا اصلی حاکم است که به ما می گوید (زندگی ایت را در زمان حال بگذران و به خاطر اتفاقات آینده نفست را در سینه حبس نکن) اگر بخود بگوییم که برای اینکه بتوانیم شاد باشیم باید فلان چیز را داشته باشیم چه بسا شرایط چنان به تنظیم خود بپردازند که مخالف گفته شما را اثبات کنند.
37- پدر پولدار می گفت وقتی از بخشش دیگران امتناع می کنیم در واقع این ما هستیم که رنج می بریم و در پنجاه درصد مواقع فرد گناهکار حتی خبر ندارد که در سرما چه می گذرد هر کس زندگی را به گونه ای که می داند سپری می کند در این راه اشتباهات بسیاری مرتکب می شود و گاه بر اساس اطلات غلط عمل می کند و گاه کارهای احمقانه از او سر می زند با این حال در همه موارد او به بهترین نحو ممکن عمل کرده است.
38- پدر بی پول می گفت. من هرگز والدین خود را نمی بخشم چرا که آنها وظایف خود را به خوبی انجام نداده اند این تفصیر آنهاست که من ورشکسته و تنها و غمگین پس باید بنشینید و رنج کشیدنم را تماشا کنند پدر پولدار می گفت والدین ما به بهترین نحوی که می دانستند به ترتیب به ما پرداخته اند آنها بر اساس اطلاعاتی که داشته اند و با شهامت در قلمرو ناشناخته دوران بچه داری گذاشته اند. سرزنش کردن مداوم آنها بخاطر عدم انجام صحیح وظایف پدر و مادری کاری عیث و بیهوده است.
39- پدر پولدار می گفت وقتی راه بخشش را بر می گزینیم و تغییر می کنیم دیگران هم تغییر می کند وقتی نگرش خود را نسبت به دیگران عوض می کنیم آنها هم شروع به تغییر رفتار خود می کنند گویی در همان لحظه ای که تصمیم به تغییر زاویه دید خود می گیریم دیگران هم به انتظارات تغییر یافته ما پاسخ مثبت می دهند.
40- پدر پولدار می گفت. اگر بخشیدن دیگران مشکل است بخشیدن خود بمراتب دشوارتر است بسیاری از افراد در تمام طول زندگی بخاطر کوتاهی هایی که به خود نسبت می دهند به تنبیه روانی و جسمانی خود می پردازند. این مجازاتها به اشکال گوناگون همچون پرخوری . شرابخوری . ویران کردن نظام همه روابط . و زندگی در فقر و بیماری ظاهر می شوند ریشه تمامی این رنجها در نظام باوری است که می گوید اعمال شیطانی بسیاری از من سرزده است من گناهکارم و لیاقت سلامتی و خوشحالی را ندارم نگهداشتن یک ذهن سالم مانند نگهداشتن یک جسم سالم احتیاج به تلاش فراوان دارد اما به زحمتش می ارزد.
400 تفکر پدر پولدار و پدر فقیر (5)
41- پدر پولدار می گفت. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم اما ما غالبا بر عکس عمل می کنیم اغلب مردم تعریف و تمجیدها را ظرف چند دقیقه فراموش می کنند اما یک اهانت را سالها بخاطر می سپارند آنها مانند اشغال جمع کن هایی هستند که هنوز توهینی را که بیست سال پیش به آنها شده است با خود عمل می کنند.
42- قطعه زیرا را پدر بی پول در 85 سالگی نوشته است.
اگر می توانستم یک دیگر زندگی کنم آنوقت سعی می کردم اشتباهات بیشتری مرتکب شوم آنقدرها بی عیب و نقش نباشم بیشتر استراحت می کردم در واقع خیلی چیزها بود که من آنها را بیش از حد جدی گرفتم باید دیوانه تر می بودم اگر یک بار دیگر به دنیا می آمدم بیشتر سفر می کردن قله های بیشتر را فتح می کردن رودخانه های بیشتری را شنا می کردم به نقاط تازه تر می رفتم و بستنی های بیشتری می خوردم. با مشکلات حقیقی رودررو می شدم و مشکلات خیالی را کنار می گذاشتم می دانید من از آن آدمهای بودن که لحظه به لحظه عموم را محتاط و عاقلانه و سالم زیستم اگر دوباره به دنیا می آمدم تمام لحظات زندگی ام را از آن خود می کردم. اگر زندگی از نو تکرار می شد در سپیده دم صبح های بهاری با پای برهنه به پیاده روی می رفتم و در پاییز تا دیروقت به خانه نمی گشتم چرخ و فلکهای بیشتری سوار می شدم طلوع خورشید را بیشتر تماشا می کردم و اوقات بیشتری را با بچه هایم می گذراندم. می دانید من از آن آدمهایی بوده ام که همیشه با دماسنج و کیسه آب جوش و بارانی و چتر نجات سفر کردم فقط اگر زندگی دوباره تکرار می شد اما می دانید که نمی شود
پیرمرد بخوبی فهمیده بود که برای شادتر بودن و برای بهره برداری بیشتر از زندگی نباید دنیا را تغییر داد بلکه باید خودش تغییر کند
43- پدر پولدار می گفت احمقانه است که برای سفر یک روزه توشه یک ساله بر داریم اما آیا احمقانه نیست که تمام نگرانی های بیست و پنج ساله آتی زندگی را با خود حمل کنیم و تازه متعجب باشیم که چرا اینگونه زندگی دشوار است. نگرانی امروز برای مشکلات فردا دردی را دوا نخواهد کرد
44- پدر پولدار می گفت. بهترین راه برای احساس بهتر داشتن انجام کاری برای دیگران است از همان لحظه ای که شروع به شاد بودن دیگران می کنیم درست از همان لحظه احساس بهتری خواهیم داشت.
پدر پولدار میگفت. هر وقت احساس یاس به سراغتان آمد از خود بپرسید آیا هوای کافی برای تنفس دارم آیا غذای کافی برای امروز دارم: ما اغلب این حقیقت را که مهمترین نیازهای ما برآورده شده اند نادیده می گیریم.
45- پدر پولدار بر شوخی مناسب و خندیدن بسیار تاکید داشت او می گفت وقتی که ما می خندیم همه چیز به نفع جسم و ذهن ما پیش می رود و باز دهی سیستم تنفسی ما درست مانند زمانی می شود که به ورزش دو پرداختیم ما اغلب وقتی مریض می شویم که خود و زندگی را بیش از اندازه جدی می گیریم آنچه برای سالم ماندن بدان نیاز داریم خندیدن است زندگی آنقدرها جدی نیست بیاید شوخی را جدی تر بگیریم.
46- پدر پولدار می گفت باید گاه و بی گاه برای خود خاطر نشان کنیم که ما انسان هستیم و مانند تمام انسانهای دیگر ممکن است کارهای احمقانه از ما سر بزند اگر توقع شما بی عیب و نقص بودن و کمال است به این سیاره تعلق ندارید.
47- پدر پولدار می گفت یکی از بزرگترین مسئولیتهای ما در مقابل دیگران آن است که از زندگی لذت ببریم زیرا با شاد بودن احساس بهتر و کارایی بیشتری خواهیم داشت و دیگران نیز از مصاحبت با ما احساس رضایت و خرسندی خواهند کرد.
48- پدر پولدار می گفت. یکی از بهترین اصولی که تاکنون در ارتباط با ذهن خود به آن دست یافته ایم این است که همیشه به سمت چیزهایی کشیده می شویم که غالبا به آن فکر می کنیم حتی اگر به چیزهایی فکر کنیم که دلخواهمان نیستند باز هم به سوی آنها کشیده می شویم علت آن است که مسیر حرکت ذهن همیشه به سوی هر چیز است و نه در جهت گریز آن به عنوان مثال اگر به شما بکویم راجع به یک فیل صورتی که عینک آفتابی هم زده است فکر نکنید بلافاصله چه چیز در ذهن شما نقش می بندد یک فیل این آگاهی از چگونگی کار ذهن دلیلی برای سنجیده سخن گفتن با خود و دیگران است این اصل می تواند شما را در توجیه این مساله یاری کند که چرا می توانید یک ماشین قراضه را پانزده سال تمام برانید و یکبار هم تصادف نکنید اما همان روز اولی که یک ماشین نو را از کمپانی تحویل می گیرد شکل جلو و عقب آن را تغییر می دهید رانندگی کردن با این فکر که من به هیچ ترتیب نباید بگذارم حتی یم خط به این ماشین بیفتد خطرناک است. فکر این باید باشد که من خوب و بی خطر رانندگی خواهم کرد.
49- پدر پولدار می گفت. تنیس بازی که بهترین مسابقات را می برد کسی است که به خود می گوید من این امتیاز را لازم دارم و آنکه می بازد تفکرش این است که (بهتر است این امتیاز را از دست ندهم) به همین ترتیب کسی که می گوید من نمی خواهم مریض باشم نبرد سختی را برای خوب شدن در پیش گرفته است و کسانی که ذهن خود را با این اندیشه ها پر می کنند که من نمی خواهم تنها باشم و یا من نمی خواهم ورشکسته باشم و امیدوارم که کار را خراب نکنم پیوسته خود را در همان موقعیتهایی خواهند یافت که از آن می گریخته اند. همیشه به آنچه که می خواهید فکر کنید و مواظب افکار خود باشید.
50- پدر پولدار می گفت. مغز ما از طریق شایعترین اندیشه هایمان خاصیت آهن ربایی پیدا می کنند و این آهن رباها به گونه ای که برای بشر ناشناخته است افراد ، نیروها و موقعیتهایی که با ماهیت این افکار غالب همخوانی دارند به سوی ما جذب می کنند پس به خواسته های خود فکر کنید تا به آنها دست یابید آیا خنده آور نیست که به سوپر مارکت برویم و به فروشنده بگوییم : من شیر و پنیر نمی خواهم و تازه انتظار داشته باشیم که با دست پر به خانه بر می گردیم اما حقیقت این است که که اغلب افراد در طول زندگی تاسف نداشته اند را می خورند و درباره آنچه نمی خواهند حرف می زنند. ما باید بر آنچه می خواهیم تمرکز کنیم.
400 تفکر پدر پولدار و پدر فقیر (6)
51- پدر پولدار می گفت. وقتی بیم از دست دادن چیزی را داریم خود را مستعد از دست دادن آن می کنیم و این در مورد همسر ، دوست ، کیف پول و هر چیز دیگری مصداق پیدا میکند فکر کردن به ترسها آنها را به سوی شما می کشاند اصل درست از این قرار است بر آنچه دلخواه شماست تمرکز کنید از داشتن آن لذت ببرید و نگران از دست دادنش نباشید.
52- پدر پولدار می گفت. قوانین جهان همواره انسان را به ایستادن روی پای خویش تشویق می کند اگر بر این باور باشیم که با از دست دادن چیزی یا کسی زندگی ما رو به نابودی خواهد گذاشت آنگاه چه بسا جهان تصمیم بگیرد به ما اثبات کند که بدون آن چه یا آن کس هم قادر به زندگی خواهیم بود اگر به این نتیجه رسیده باشید که بدون این شغل یا ماشین ادامه زندگی برایتان غیر ممکن است آنگاه ممکن است جهان شرایطی را به وجود بیاورد که زندگی بدون آن را تجربه کنید اما اگر نگرش شما اینگونه باشد که من ماشینم را دوست دارم اما بدون آنهم می توانم به همین اندازه خوشبخت باشم دیگر می توانید تا هر موقعی که بخواهید صاحب آن باشید.
53- پدر پولدار می گفت. ما نه فقط از دیدگاه روحانی بلکه از نقطه نظر علمی نیز باید شکرگذار نعمتهای خود باشیم. جهان اساسا بسیار بخشنده است اما اگر کسی پیوسته بر آنچه ندارد تکیه کند بسیار کمتر به خواسته های خود می رسد در پاره ای از موارد بنظر می رسد اجتماع ما را برای دیدن جنبه های منفی زندگی شرطی می کند. اگر در ده مورد کارها درست پیش برود و فقط در یک مورد با موانع مواجه شویم تمام توجه ما معطوف همان یک مورد می شود. به خاطر یک لکه کوچک روی یقه پیراهن خود عصبی می شویم ما از این واقعیت که 99 درصد پیراهنمان پاکیزه است به وجد نمی آییم بسیاری از مردم گمان می کنند که معنای واقع بین و منطقی بودن تاکید و تمرکز بر اشتباهات است.
54- پدر پولدار می گفت. وقتی سپارستگذار نعمتهای خود هستیم و به آنچه که هم اکنون در اختیار داریم معترف باشیم سبب جاری گشتن سیلی از مواهب تازه به زندگی خود می شویم.
55- پدر بی پول می گفت. چهار سال از عمرم را در دانشگاه تلف کردم فقط برای اینکه یک تکه کاغذ بگیرم. پدر پولدار می گفت در چهار سال دانشگاه با افراد بسیاری آشنا شده و تجربیات بسیاری را کسب کرده که بدون گذراندن این زمان هیچ یک از اینها بدست نمی آمد در واقع مسیر هم به اندازه مقصد ارزشمند بوده است.
56- پدر بی پول چند بار تصمیم به پس انداز گرفت و به علت اینکه یکی دو هزینه پیش بینی نشده برایش اتفاق افتاد نتیجه گرفت که پول جمع کردن برای او غیر ممکن است و تمام آرزوهای خود را برای رسیدن به یک استقلال مالی کنار گذاشت پدر پولدار می گفت هیچ چیز در خط مستقیم حرکت نمی کند و هیچ هدفی مستقیم و بدون واپس روی بدست نمی آید حتی جزر و مد نیز دقیقا اتفاق نمی افتد بلکه با پس رفتن و پیش آمد نهای تدریجی است تصحیح مداوم و پیوسته ، راه رسیدن به هدف است بارها ممکن است دچار اشتباه شده و از مسیر منحرف شویم اما دوباره باید به راه اصلی بر گردیم این تصحیح مکرر در کار کشتی ها هم دقیقا به چشم می خورد.
57- پدر بی پول می گفت. ای کاش هیچ مشکلی نداشتم آنوقت می توانم تمام روز را در ساحل دریا استراحت کنم پدر پولدار می گفت به عقیده من بعد از مدتی دراز کشیدن بر شن های ساحل و اندیشه های پوچ و بی اهمیت بی صبرانه به انتظار یک مشکل می نشینید تا آن را حل کنید.
58- پدر پولدار می گفت قانون را نمی توان شکست داد آنچه ما در این لحظه در زندگی خود شاهد هستیم حاصل کاشته های دیروز ماست این پادشها دیر یا زود فرا می رسند و نامشخص بودن زمان فرا رسیدن آنها تنها به مهیج شدن زندگی کمک می کند. اگر پشت سر دیگران حرف بزنیم پشت سر ما حرف خواهند زد اگر از خوبی دیگران بگویم از خوبی ما خواهند گفت اگر مردم را از هم جدا کنیم از هم جدایمان خواهند ساخت این قانون طلایی در طول تاریخ به طرق مختلف بیان شده است اما در تمام این تمرین ها یک اصل ثابت وجود دارد با تو همان گونه رفتار خواهد شد که تو با دیگران رفتار کرده ای.
59- پدر بی پول طرافدار پروپافرض سالم و امن زیستن بود تمام شبهای خود را پای تلوزیون به تماشای حرکات مسحور کننده سوپر قهرمانان می گذراند در حالیکه زندگی خود او را در کسالت می گذشت.
60- پدر پولدار می گفت مشاغل سخت و خطرناک درآمدهای گزاف دارند برای یادگرفتن راه رفتن ، باید خطرزمین خوردن را بپذیریم و برای پول ساختن باید خطر ورشکستگی را هم پذیرفت.
مهدی برآسود
برگرفته از کتاب بابای دارا بابای نادار- رابرت کیوساکی